"بازی اِندر" یک داستان بلند علمی تخیلی با رویکردی نظامی است. کتاب چاپ سال 1985 به نوشته اورسن اسکات کارد نویسنده آمریکایی است. این کتاب بر اساس داستانی کوتاه چاپ شده در شماره آگوست سال 1977 مجله Analog Science Fiction and Fact به همین نام، نوشته شده است. البته اسکات کارد در سال 1991 نسخه اصلاح شدهای از این کتاب را چاپ کرد که حقایق سیاسی، مانند سقوط شوروی و پایان جنگ سرد را نیز لحاظ کرده باشد. داستان در آیندهای اتفاق می افتد که انسانها پس از دو موج حمله بیگانگانی حشره مانند که به آنها باگر[Bugger] یا حشرات گفته می شوند ودر حالی که تا مرز انقراض رفته بودند، در انتظار حمله سوم هستند. آنها برای اینکه این بار آماده باشند شروع به یافتن کودکانی بسیار باهوش و نابغه می کنند و با آموزش آنها در شرایط سخت و به وسیله بازیهای جدی و پیچیده آنها را برای نبرد در برابر دشمنی با تمدن و تکنولوژیای بسیار پیشرفتهتر آماده کنند.
اندرو (اِندر) ویگین یکی از همین کودکان نابغه است اما بسیار باهوشتر. در همین بازیهای پیچیده است که اِندر نبوغ نظامی خود را پدیدار میکند و باعث میشود او گزینهای مهم برای فرماندهی کل ناوگان زمین در مقابل بیگانگان شود. اما صحبت از کودکی هفت ساله است که سومین فرزند خانواده اش میباشد، در دورانی که داشتن بیش از دو فرزند گناهی اجتماعی شمرده میشود، حتی اگر با دستور حکومت باشد.
لطفاً به ادامه مطلب بروید.
در گوشهی میزش واژهای پدیدار شد و شروع کرد به رژه رفتن در حاشیهی میزش. واژه در ابتدا سر به ته و پشت به رو بود، ولی اندر خیلی پیش از آنکه واژه به انتهای میزش برسد و به شکل اصلیاش درآید، میدانست چه کلمهای است.
سوّمی
اِندر تبسمی کرد. او کسی بود که روش ارسال پیام و واداشتنش به رژه رفتن روی میز را ابداع کرده بود و حالا با وجودی که دشمن ناشناسش به او ناسزا گفته بود، اما همین استفاده از روش ابداعی پیامرسانی او در حکم ستایشی برای او محسوب می شد.
تقصیر او نبود که سومین فرزند خانواده بود. این فکر خود حکومت بودو خودشان اجازهی به دنیا آوردنش را داده بودند وگرنه چگونه ممکن بود فرزند سومی مانند اِندر بتواند وارد مدرسه شود؟
این کتاب یکی از زیباترین کتابهایی در این ژانر است که ثابت میکند منظور از بخش علمی این گونه داستانها حتماً دانش فیزیک و مهندسی و شیمی نیست. در حالی که این دانشها هم مخصوصاً فیزیک و علوم نظامی، در این داستان نقش دارند. اما هسته مرکزی آن دانش روانشناسی است. شاید اگر ندانیم که انسانها چگونه فکر میکنند و به نتیجه می رسند و از چه میترسند و چه میخواهند، پیشبینی پیشرفت آنها در ناشناختههای آینده ممکن نباشد.
منتقدها
نقدهای مثبت زیادی شامل کتاب شد و حتی خواندن این کتاب از سوی سازمان های نظامی زیادی از جمله نیروی دریایی ایالات متحده توصیه شد. کتاب بازی اِندر در سال 1985 برنده جایزه نبیولا شد و همچنین در سال 1986 جایزه هوگو آن سال را هم برد. همچنین کتاب در چندین لیست یکصد کتابی که باید خواند، از سوی افراد و موسسات مختلف قرار گرفت. البته داستان، مخالفانی هم دارد که معمولاً اعتراض آنها نسبت به خشونت و توجیه آن در روند داستان است. و بعضیها آن را توجیه توسعه طلبی و کشتار برخی دولتها میدانند و اندرو ویگین را خلق قاتلی بیگناه عنوان میکنند. این کتاب در سایت گودریدز [Goodreads] امتیاز4.28 از5 را از بین حدود 694000 رای دهنده گرفته که امتیاز بسیار بالایی است. و همچنین در سایت آمازون از بین 9300 رای دهنده امتیاز 4.5 از5 را گرفته است.
بعدها اورسن اسکات کارد برای اِندر دنباله های فراوانی نوشت که شامل چندین نوول و بسیاری داستان کوتاه هستند اینها همراه با سری کتابهای کمیک اِندر و همچنین یک فیلم سینمایی، همه باهم دنیای اِندر [Enderverse ] را تشکیل میدهند. نکتهای که اینجا وجود دارد این است که کتاب بازی اِندر و دنباله بعدی آن یعنی سخنگوی مردگان [Speaker of the dead]، برنده هر دو جایزه معتبر هوگو و نبیولا شدند و بدین ترتیب ار آنها به عنوان مهمترین نوولهای علمی تخیلی دهه هشتاد میلادی یاد میشود.
فیلم اقتباسی
فیلمی بر اساس کتاب بازی اِندر به کارگردانی گاوین هود ساخته شد این فیلم در سال 2013 اکران گشت. بازیگران آن آسا باترفیلد (نقش آفرینی او را در فیلم هوگو دیدهایم)،هریسون فورد،بن کینگزلی،هیلی استانفیلد،وایولا دیویس و ابیگیل برسلین هستند. فیلم در بازار ایالات متحده و بازار های جهانی جمعاً حدود 125 میلیون دلار فروش کرد. مجموع نقد ها بر فیلم متوسط بوده است.
اورسن اسکات کارد قبلاً بازی اِندر را فیلم نشدنی لقب داده بود، برای اینکه همه چیزِ روایت در ذهن اندر قرار دارد. و از امضای قرارداد برای ساخت فیلم بر اساس کتاب تا مدتها خودداری کرده بود تا زمانی که قانع شد گروهی بتوانند واقعیت داستان را بیان کنند. زمانی که او با گروه سازنده فیلم به توافق رسید و فیلم حاضر ساخته شد او گفت " بهترین کاری که افرادی خوب بتوانند با داستان بکنند و از آن مراقبت کنند و به آن باور داشته باشند" و به طرفداران کتاب هشدار داد که انتظار اقتباسی وفادارانه و کامل را نداشته باشند.
"ولی دلیل هم نمی شه دیوونه باشه، دینک"
" می دونم. تو فقط یک ساله اینجایی و فکر می کنی این آدم ها طبیعی و سالمن. ولی نیستن. ما هم نیستیم. یه نگاه به کتابخونه انداختم، کتاب ها رو رو میزم بارگذاری کردم. البته کتاب هاش قدیمی بود. چون نمی ذارن به کتابهای جدید دسترسی داشته باشیم، ولی دید روشنی از یه بچه پیدا کردم، ماها اصلاً بچه نیستیم. بچه ها گاهی وقتا هم می بازن و هیچ کس هم اهمیت نمیده. بچه ها وارد ارتش نمی شن. اونا فرمانده نیستن، اونا به چهل تا بچهی دیگه دستور نمی دن، این از تحمل هر بچهای بیرونه، پس طبیعیه یه کم خُل بشه."
روانشناسی ترس
داستان بازی اِندر مملو از دانش روانشناسی است اساس داستان بر روانشناسی شخص و جامعه بر پاست و هسته این وقایع روانشناسی ترس است. ترس ار ناشناخته ها، ترس از مرگ، ترس از قدرت، ترس از هوش و ترس از آینده. اگر ما با ترس هایمان روبرو نشویم هرگز نمی توانیم پیروز شویم. اما اگر این ترس ما را به خشونت وادارد چه؟ و یا حتی کشتار؟ بدون این که این ترس حتی به ما اجازه بدهد دیگران و ناشناختهها را بهتر بشناسیم. دنیای کنونی ما مملو از همین ترسها و در نتیجه دنیای برخوردهایی با چشمان بسته است و یا به قول کوبریک چشمان بازِ بسته. بدون نیاز به بیگانگانی از منظومهای با سال ها نوری مسافت، ما بر روی زمین با هم بیگانهایم. با انسانهای دیگر که همه از یک پدر و مادر و تیره و گونه هستیم. داستان در آخر به ما میگوید آیا ما دلایل روشنی برای دشمنی با همدیگر داریم؟
در اکثر مواقع ما از هوش اِندر به وجد می آییم ومتعجب می شویم اما به قول دوستی همیشه برای اِندر احساس دلسوزی خواهیم کرد. زیرا او بواسطه هوشش و باری که از مسئولیت بر شانه های کوچک او نهاده اند، تنها است. اما او تبدیل به ماشین کشتار و پیروزی صرف نمی شود. با هر ضربه ای که او به دشمنانش می زند خود نیز از درون فرو می پاشد.
آیا اِندر [Ender] به مانند لقبی که خود بر می گزیند، می تواند پایان دهنده باشد؟
-اندر به نرمی گفت:"نمیتونم شکستشون بدم. یه روز منو هم مثل میزر رکهام میفرستن فضا و همه اتکاشون به منه و من هم هیچ کاری ازم ساخته نیست.
-اندر، اگه تو نتونی، هیچ کس دیگه نمیتونه. اگه تو نتونی حسابشون رو برسی، اون وقت حقشونه که ببرن، چون قویتر و بهتر از ما هستن. این دیگه تقصیر تو نیست.
-اینو واسهی مردهها بگو.
-اگه تو نباشی پس کی باید باشه؟
-هر کسی می تونه باشه
-هیچ کی نیست. اِندر. پس ببین چی دارم میگم. اگه سعیتو بکنی و ببازی دیگه گناهی نداری. ولی اگه دست رو دست بذاری و ما ببازیم، اون وقت همهش تقصیر توئه. تویی که همهمونو به کشتن دادی.
-به هر حال من قاتلم.
-پس توقع داشتی چی باشی؟ نوع بشر این مغز رو واسه دراز کشیدن و چرت زدن رو دریاچه تکامل نداده. کشتن اولین چیزیه که ما یاد گرفتیم. درستش هم همین بوده، وگرنه همهمون مرده بودیم و زمینو واسهی ببرها به ارث گذاشته بودیم.
چاپ و نشر
این کتاب را نشر قطره در یک تیراژ عجیب 550 نسخهای به چاپ رسانده است. ظاهراً دیگر باید به چنین رقمهای تیراژی، عادت کنیم و عزاداری برای صنعت نشر و سطح کتابخوانی را ادامه بدهیم. بازی اِندر توسط آقای پیمان اسماعیلیان، مترجم کهنه کار و بسیار خوب این ژانر، ترجمه شده است، که انصافاً چراغ سوسوزن علمی تخیلی را در ایران روشن نگه داشته اند. چیز دیگری که در مورد چاپ این کتاب به نظر می رسد یکی از معضلات نشر، یعنی طراحی جلد آن است. به نظر من طراحی جلد این کتاب کم از فاجعه ندارد و اگر کسی اورسن اکات کارد را نشناسد و یا همچنین پیمان اسماعیلیان را، فکر نکنم رغبتی برای حتی تورق آن هم داشته باشد. البته باید از نشر قطره به خاطر چاپ چند عنوان علمی تخیلی در سالهای 90-1389 تشکر و قدر دانی کرد اگرچه ظاهراً این کار ادامه دار نبوده است. پس نمی شود به ترجمه و چاپ مابقی عناوین دنیای اِندر دلخوش باشیم.
و در پایان باید گفت که بازی اِندر داستان گیرایی دارد که علاوه بر شرح وقایع، ماجرا در درون اذهان شخصیت های غیر عادی آن نیز جریان دارد. وقتی داشتم بعضی از جملات این کتاب را جهت نقل قول در این پست می خواندم ناگهان متوجه می شدم که ناخودآکاه نزدیک یک فصل کتاب را خوانده ام. روایت آنقدر روان و درگیر کننده است که اجازه می دهد درون آن غوطه ور شویم تا ببینیم جریان، ما را تا کجا می برد.